Thursday, July 16, 2009

به بهانه نماز جمعه 88/04/26 - به امامت آقای هاشمی رفسنجانی

اولین مطلبی است که در اینجا ثبت می کنم و دلم نمی خواست وبلاگ جدید را با چنین موضوعی آغاز کنم.اما چاره چیست؟ در مقطعی تاریخی واقع شده ایم.مجبوریم در مورد حوادث پیش رو بلافاصله از خود واکنش نشان دهیم. امید است در نوبت های بعد بتوانم کمی از حوادث روز فاصله گرفته و از منظری کلان تر به موضوعات دلخواهم بپردازم.
سال هاست عادت کرده ایم در نماز جمعه هائی که از رسانه میلی نمایش داده می شود انسان هائی کلیشه ای ببینیم. افرادی با پوشش های ثابت که تنها سرما و گرما می تواند تغییری در تکراری بودنشان بوجود آورد. انسان هائی که حضورشان همواره دشمن شکن بوده و عموما ولایت مدار !
بعد از سال ها موقعیتی پیش آمده که دیگرانی هم می خواهند در نماز جمعه شرکت کنند. این دیگران به نظرم واقعن هم دیگرانند. از این بابت که هرگز در محاسبات حکومتی (بجز مقطع انتخابات که همیشه هم شگفتی می آفرینند و همیشه چشم دنیا را خیره می کنند و توی دهان یاویه گویان می زنند) به هیج حساب نمی شوند. دیگرانی که از رسانه ها بخصوص رسانه میلی حکومت سالهاست سانسور شده اند. این دیگرانی که از جنس مردمند و نه آن مردمی که همواره در تلویزیون و ستون های کیهان و رسالت اظهار نظر می کنند. این دیگران مردمند ، مردم ایران ما.
جالب است در سایت بالاترین و جاهای دیگر توصیه هائی می خوانم و می شنوم در مورد چگونه رفتن به نماز جمعه و اینکه چه بپوشیم و چه بکنیم و چه نکنیم. دلایل مطرح شده برای این دسته از توصیه هل همانست که سال ها مرا رنج داده و متاسفانه از نوع بد و تقویت شده آن را این روزها شاهدم.
موضوع به مقوله ای پنهان مانده مربوط می شود که همه هم در موردش صحبت می کنیم : سانسور.
به سانسور ، این هویت اجتماعی و درونی تک تک مان در آینده بیشتر خواهم پرداخت . اما در این فرصت کوتاه به خودم اجازه داده ام در باب سانسور ، نماز جمعه آقای هاشمی و اعتراض اجتماعی اندکی بپردازم.
1- به نظرم نمی رسد کسی به خاطر چشم و ابروی آقای هاشمی (البته جدای از احترامی که برای ایشان قائلم) این هفته در نماز جمعه شرکت کند. اگر غیر از این بود که آنقدر شلوغ نمی کردیم. زمانه زمانه ای دیگر است ( بقول دوستی در بالاترین نوشته بود الله اکبر نگفته بودیم که گفتیم و ....) این حساسیت زمانه است که باعث حضور پرشور و دشمن شکن! "دیگران" در نماز جمعه فعلا این هفته شده است. به نظر نمی رسد که صحبت های له و یا علیه آقای هاشمی در باب اتفاقات اخیر و به تعبیر دیگر حمایت یا عدم حمایت ایشان از آقای موسوی چندان اهمیت داشته باشد (هرچند بعید است ایشان اظهار نظری صریح داشته باشند اما همه دوستان سبز آرزوی آن را دارند) . هدف اصلی نشان دادن بودن ماست. اینکه ما هستیم و ما مخالفیم و هستیم. بیگانه ای مخالفیم که در جای ناجوری که نه فضای آن با ماسازگاری دارد و نه با آن فضا راحتیم ، مجبوریم حضور داشته باشیم! این هم از هنرهای عجیب فرهنگ غنی ماست که حتی مغول های را بعد از یورش به این مرز و بوم جذب و در خود حل نمود.
کل حساسیت های ایجاد شده هم به همین موضوع بر می گردد ، افرادی (نه همه ی افراد بلکه درصد زیادی )که فقط باید پای صندوق رای برای تائید حکومت حضور داشته باشند حالا یک جائی آمده اند که نباید باشند ! (امیدوارم هر جا اشتباه می کنم دوستان یادآوری کنند)
2- بخشی از دلمشغولی بعضی دوستان - که مثل من با این مراسم بیگانه اند- (به قول آقا زاده ی صفارهرندی نماز اولی ها که از شنیدنش بسیار لذت بردم) نحوه پوشش ، چه ببریم چه نبریم و ... شده است. نکته کلیدی این نوشته هم همین است. اینکه من حضور داشته باشم یک نکته است و چگونگی حضور من نکته دیگری است. البته تماما در چارچوب قوانین موجود که خدای نکرده برای کسی مشکلی ظیش نیاید. فکر نمی کنم هیج یک از ما گمان داشته باشیم به میهمانی می رویم. می خواهیم به گونه ای برویم که در درب ورود "گیر ندهند و بگویند بیگانه ای نیا " ، نگویند دعوت نشده ای و این لباس مناسب این مجلس نیست ! ابزار اضافه این نبریم که گیر ندهند. هزار رو یک چور فکر مختلف از این باب . هر گروهی نوصیه ای دارد : اصلاح طلبان یک جور ، حزب الهی های بریده از کارهای گذشته یک جور دیگر توصیه می کنندو ... و جالبتر اینکه نماز جمعه را دارند آموزش می دهند :)
همه این ها از نظر من سانسور است ! هدف حضور ما بیگانه بودن ماست با حکومت و در مراسمی که مخصوص گروه های حامی دولت است. اینکه برای خود محدودیت در پوشش و وسائل ایجاد بکنیم و یا اینکه نماز خواندن یاد بگیریم همه اصل حضور را مخدوش و محدود می نماید. هر که نماز بلد است که می خواند، هر کس می خواهد نماز بخواند بعد به منزل تشریف برده و نماز بخواند، می ماند آنان که بلد نیستند آن هم مهم نیست فقط حضور شرط لازم و کافی است و لا غیر !
3- حداقل طی سی سال گذشته چیزی در درون تک تک ما و اجتماع ما بوجود آمده که همه نیز آن را می دانیم و به آن توجه نمی کنیم. خیلی جالب است که انگار همه ما بازیگران تئاتر سی ساله حکومت شده ایم. کسانی حدود 30 سال پیش بر سر زنان ما زدند که "یا روسری ، یا توسری" . حالا بعد از سی سال خودمان برای خود در حال ابداع سناریوئی هستیم که تنها بدرد حکومت می خورد. اگر در حلقه بازی حکومت قرار بگیریم که دلخواه ما نمی شود ، می شویم وسیله ملعبه حکومت .
چرا نباید ریشمان را بزنیم؟ چرا باید لباس سفید بپوشیم؟ چرا مدیای اطلاع رسانی محدود خود را پنهان کنیم؟ اسلحه که نیست حداکثر یک برگ A4 است . فکر می کنید فردا خودی هایشان چکار خواهند کرد؟ برای اینکه ما بیگانگان دیده نشویم در اول صف ها پرچم ایران و .... دست می گیرند تا صورت مساله حضور ما را پاک کنند. حالا با این شباهتی که برخی دوستان خواهان آن هستند چه پیش می آید؟ هیچ بجز وقت تلف کردن. البته برای من اینکه خودی های حکومت چه می کنند اصلا اهمیت ندارد که خیلی از اینها بی وجودند. از خود مایه ای ندارند فرق اینکه خدا برسر ماست را با اینکه کسی دیگر بالای سرشان است را تشخیص نمی دهند. اتفاقا برای من متفاوت بودن از ایشان مهم است.
4- حدود 30 سال است که برای نشان دادن مکتبی بودن باید لباس سفید (یا رنگ های مرده و چرک تاب) پوشید و پیراهن را روی شلوار انداخت (که من نمی دانم مبتکر اولیه این طرح که بوده است)و ریش ها را از ته نزد. سی سال است به گونه ای می پوشیم که آقایان ناراحت نشوند ، به ما گیر ندهند و طی یک سال گذشته هم که گشتهای ارشاد زبان نفهم های این سی سال گذشته را ارشاد می کند.
چه زمانی باید از تئاتر سی ساله حکومت خارج شویم؟ و بگوئیم حالا می خواهیم خودمان باشیم؟ چه کسی گفته است "کراوات" نماز را باطل می کند ؟ اصلا چرا فردا با کراوات سبز آنجا نباشیم؟ چرا نمی خواهیم بیگانه بودنمان را نشان دهیم. فراموش نکنیم که اینها بیگانه اند. ما ایرانی هستیم (فیلم ماتریکس را بیادتان بیاورید) . ما اینجائی هستیم ما را طی سی سال عوض کرده اند. با هر کدام از ما به صورت تک تک و جداگانه که در مقابل خواسته های ایشان مقاومت کرده به گونه ای برخورد کرده اند که انگار بیگانه است. بدتر از آن این شده که ما خودمان هم خیال می کنیم بیگانه ایم. این را در Postهای ارسالی می توان دید که به محدودیت ها فکر می کنند.
5- فراموش نکنیم حضور در 25 خرداد را. درآنجا جماعت مذهبی و غیر مذهبی و همه و همه به دنبال یک هدف بودیم "رای مان ". هر کس با هر مرامی که داشت به قصد اعتراض به حق واحدمان جمع شده بودیم. از آن اجتماع می توان فهمید که صاحبخانه همه ما هستیم. بیگانه کسی و کسانی هستند که ما را از خودمان ، از مراسممان و .... طی سال ها دور کرده اند. همین که اندیشه من ایرانی باشد کافی است اینکه چه می پوشم و چه می گویم به هیچ بیگانه ای مربوط نمی شود.
6- دوستان من ، بیگانگان سال هاست دیگرانی را به جای ما در رسانه میلی نشان می دهند. فیلم هائی که سالهاست به شعور ما اهانت می کند و ما هیچ نگفته ایم. شما به این سریال های احمقانه نگاه کنید، چگونه ممکن است طی سی سال هیچ مادری پسر خود را نبوسیده باشد که در فیلم هایشان به ما نشان می دهند؟ سی سال است زنان بیگانه در تلویزیون با حجاب کامل می خوابند و فرزندان ما این را می بینند ، ترویج فرهنگ بیگانه یعنی چه ؟ اثر این تهاجم فرهنگی را در پیام هایمان در بالاترین و سایر سایت ها ببینید. دوستان ما بیگانه نیستیم این ها ما را بیگانه تصور می کنند و به ما خودمان را بیگانه جلوه می دهند. ما صاحب این آب و خاکیم. درست است که سی سال است به نماز جمعه نرفته ایم ، درست است که ما را فقط برای رای دادن می خواهند اما ما صاحب این مرز و بومیم. آنقدر طی این سی سال آرام آرام -با اعمال ، رفتار ، قوانین من درآوردی و ...- در ذهن ما رسوخ کرده اند که فراموش کرده ایم حضور ما در نماز جمعه فقط برای نفی اینهاست و نه هیچ چیز دیگری. اینها ما را با فرهنگ خود با نوروز ، چهارشنبه سوری و بسیاری از آئین های کهنمان بیگانه کرده اند، اینها بیگانه اند نه ما.


به خوبی آگاه هستم که این مطالب برای روز جمعه چندان مفید فایده نخواهد بود. امید دارم برای آینده و اجتماعات بعدمان مناسب باشد.

No comments:

Post a Comment